با یک گل بهار نمی شود !
                                                         جلیل پرشور              جلیل پرشور

    ما درآستانهً بهارقرار داریم ،بهار جان بخش، زنده کنندهً درختها وبته های یخ زد ه ، رویا نند هً انواع گلها وسبزه ها ،  فصل شگوفه ، طراوت وشادابی ، ما بهار را عنقریب خوش آمدید خواهیم گفت که زمینهً  های  متوفر کار وفعالیت را برای انسان زحمت کش وطن ما برای غرس انواع نها لها وبذر تخم در دل زمین که از نعمت گرمای آفتا ب جهان تاب برخوردارمیگرد د مساعد میسازد ، وبا لاخره ما بزودی شاهد فرا رسیدن نوروزباستانی وتاریخی اجدادی خود خواهیم بود که بدون شک اصلی ترین وبا ارزش ترین جشن شادی و میلهً همگانی تمامی مردم ما میباشد وهیچ مهر انحصار دینی، سیاسی ،قومی ،طبقاتی وزبانی بر پیشانی بهار ونوروز ما وجود ندارد ومیتوان بدون ترس از هر نوع انتقاد آن را جشن سراسری ملی خود بنامیم وبآن از صدق واخلاص ارزش وحرمت قایل شویم ودر تجلیل هرچه باشکوه آن از تمام امکانات خود استفاده کنیم زیرا سالهاست مردم شریف وجنگ زدهً مااز ترس مرمی وراکت این حزب وآن تنظیم کمتر توانسته اند حریم خانه ها وکاشانه های شان را ترک گویندوباستقبا ل وتجلیل بهار  به تپه ها،  دامنهً کوه ها وتفرجگاه های که متاسفانه در این اواخر بمنا زل مسکونی وتجارتی تبد یل شده اند، بالا شوند وبروند.                                                                                                                                        

            حرمت گذاشتن به بهاروسرا ییدن هزاران شعرو ترانه ، نوشتن تعداد بی شماری کتا ب ومقاله در وصف بهاربخاطر آنست که این فصل حیات بخش بخیل نیست ، از فیض کمالش تمام سکنهً وطن بهره مند می گردد این فصل سخا وت مند ، خویش وقوم نمی شناسد ، به د ین ومذهب انسان ها کاری ندارد ، به گوینده گان تمام زبانها  بطور یکسان  میرسدوخوشی میدهد، در خانه ها، باغها وچمن های مسلمانان ، هندو ها ، مسیحیا ن و سایرین بدون تعصب، گل وسبزه می رویاند وبخاطرخوشی انسان ،بخاطرحرمت به همه ادیان،نژادها،زبانها  وعقاید ،صد ها نوع گل ،میوه ودانه را می رویاند تا همهً انسان ها با عقاید مختلفهً مذهبی، نژادی سیاسی وقومی شان خودرا در بهار بیا بند وآنرا از خود بدانندواز آن مستـفید شوند.   

               اگر بهار با تمام عظمت ومعجزه اش فقط یکنوع گل و یکنوع میوه ببار می آورد وازآن سبزه وگل ِ بهاری چند خانوادهً توانگر وپدر کرده (!) استفاده می کرد ند وباران رحمت بهاری فقط در خانه های بزرگان دین ودولت وقدرت  فرود می آمد ،هر گز کسی آن را جشن نمیگرفت وتجلیل نمیکرد وبهارنیزمانند متاع سیاسی ، ایدولوژیک ومذهبی ، درقفسها ومحدوده های کوچک تشکیلاتی احزاب وتنظیمها محصور میشد وتجرید می گردید . خوب ا ست که اقلا ً این بهاررا نتوانسته اند مهرانحصار گروپی وتنظیمی بزنند ودر مورد نحوهً کار وساحهً فعالیت آن فتواهای  تنظیمی وحزبی صادر کنند ویا اورا مباح الد م اعلان نمایند اگرچه گروه طالبان تجلیل بهاررا غیراسلامی وحرام (!) دانسته بود و هنوزبسیارند کسانی که با خنده، جشن  شادی ،رقص وپا ی کوبی مردم ، با بلند شدن ساز وآواز وترنم ،با میله ها وجشن های ملی ، این ضرورت های حتمی زنده گی، بسان عفریت ونماد های از غضب، قهر  وخشونت  دشمنند وسعادت دیگر انسانها را درغم ، تیره روزی واشک وماتم آدرس میدهند وحتا آنرا رستگاری دنیا وفلاح آخرت میدانند ولی خود بمانند خرسها که عاشق عسل اند به مال ومتاع د نیا چسپیده اند وسرنوشت، بقا وعزت(!) خودرا در ادامهً قدرت وکسب ثروت میدانند وگره زده اند.                              

 

   از بهار میگوییم، از بهار بی تعصب، کریم ونقاش چیره دستی که سیمای طبیعت خسته وخشکیدهً را که از جور سرما بشکل نیمه جان خودرا نجات داده ودر قلمرو وپناه بهاررسانیده است، با چه ملایمت ،استعداد و هنرو باچه د لسوزی وغم خواری تغیرداده ، ازخشکیده گی نجا ت می دهد ، بسروروی خسته آن د ستان نوازشگر خودرا بدون کراهیت وکوچکترین طمع، توقع، پاداش وغرور وخودخواهی میکشد وآنرا از حا لت جهنمی به  جهانی دیگر که آن را خلد برین، جامهً زمردین وبهشت برین لقب داده اند میبرد وتغیر میدهد. باید این فصل راتحسین وتمجید کنـیم که هزاران باربهترتر وبی آلایش ترازهرعقـیده مند  سیاسی ومذهبی و هـر  رهبروروحانی  وهرقوماندان وهر مدعی خدمت گذاری بمردم ما چه داخلی وچه خارجی چه همسایه ویا دور،چه مسلمان ویا  وابسته بسایر ادیان ،مردم ما را بسوی رستاخیز، زنده گی جدید ،بسوی قیام برای کار وسازنده گی به سوی سبزشدن وروییدن، بسوی جوانه زدن، شگوفا شدن ودردل زمین ریشه دوانیدن ودرک رمزبقا وقابلیت زیست در شرایط جدید بعد یخبندانهای زمستانی رهنمون میگردد وحرکت میدهد.   

                   حال که نطفه های گل ونهالان ودرختان وطن ،جور سرما را در تهً برف کشیده ومرد شده اند لازم است که فصول گذشته ً زنده گی را برای درک بهتر بقا وهمراهی نمودن بهار بخاطر آوریم وباین فکر کنیم که ما بهاران دیگری را نیز سپری کرده بودیم ،چرا نتوانستیم آن همه دار ودرخت ومیوه ودانهً قبلی را که حاصل عرق ریزی دونسل از بهترین دهقا نا ن وباغ بانا ن چیره د ست بهار شنا س وطن بودندوبدترین زمستانها وطولانی ترین خزان ها وبرگ ریزانها را پشت سر گذاشته بودند همراه وهمرکاب بهار سازیم ، حفظ کنیم ، رشد دهیم وبارورتر بسازیم ؟ شاید بخاطر آنکه ما بیشتر بروی روییدن وسبز کردن پافشاری وتمرکز کردیم وبه نقش تابستان ،به نقش آفتاب گرمی بخش وپخته کنندهً هر میوه ودانهً خام کمتر ارزش قایل شده بودیم واین را کم ارزش داده بودیم که بهار وماه های بهاری آغاز کارند ودست آوردهای این ماه ها باید در کوره های داغ آفتاب تابستان پخته شوند،به ثمر برسند تا حلاوت وشیرینی پیدا کنند ورنگ طبیعی خودرا کمایی نمایند چون گفته اند که: این دیگ زخامیست که درجوش وخروش است  چون پخته شدو لذت دم یافت خموش است.

 

   علاوه از این ما باید بدانیم که با اینکه بهار سخاوتمند وهستی ساز فصل اعجوبه هاست وبمانند ساحری ماهر عمل میکند وبقولی بهار خدایی میکند ولی ما بنده گان  بیمقدار تر از خاک، سر از خاک بر نمی داریم وبخود نمی آییم،این را نیز باید بدانیم که بهار به تنهایی نمیتواند از عهدهً انجام کل امور بدر آید وهمه کارها را به تنهایی انجام دهد . نظام طبیعت از خود قوانین ، ضوابط وروابط خاص خودرا دارد حتا زمستان بد نام که در وطن ما بدشمن غریبا ن مشهور است کمک کنندهً بهار است،زیرا درختان را استراحت میدهد تا انرژی ذخیره کنند وبعداً تحویل بهار داده شوند. همچنان اگر بیداد سردی زمستان نمی بود به ارزش بهار کمتر پی میبردیم. از همینجا ست که فصول مختلفهً سال دست همکاری وتساند میدهند وکشت  ومیوه را  میرویانند، پخته میسا زند ودر خدمت انسان وحیوان قرار میدهند ،البته زحمتکشی انسانها در این پروسه از اهمیت خاص خود برخوردار است.

 ابر وبا د و مه وخورشید و فلک در کارند         تا تو، نانی بکف آری وبه غفلت نخوری                            

   حا ل باید باین بیندیشیم که ما بصفت نیروهای سیاسی طرفدار مردم غریب وزحمت کش وطن، بحیث نیروها ییکه هدف اساسی ما در دیروز وامروز سرسبزی وشادابی وطن وخوشبختی وآرامی مرد م مابوده واست چقدر توانسته ایم از اتحاد فصول سا ل برای  رسانید ن خیروکمک بمردم ما استفاده کنیم ،چقدرموفق در جذب نیروهای همفکر ودوستان قدیمی خود برای التیام بخشیدن بزخمهای دیرینهً مردم خود شده ایم؟ و یا خود داوطلبانه برای نزد یکی با سایر رفقا ودوستان همرزم وفداکار خود که در احزاب وگروه های مختلفهً سیاسی در داخل وخارج وطن فعالیت میکنند اقدام نموده وبه این تلاشهای انسانی خود پیگیری واستمراریت بخشیده ایم ؟ در حالی که می دانیم که بهار برای موفقیت وظایف خودحتا به همکاری  زمستان ویخ بندانهای زجر دهندهً آن ضرورت دارد  وتمام گلها ی رنگارنگ زینتی ،خوشبو، سبزه ها، و  حاصلات سر درختی وزیر درختی پرورش یافتهً آغوشش را به تموز  وتفت وگرمای وحشتناک تابستان  می سپارد تا هر خامی را پخته سازد ولی همهً آنها از بتهً آزمایش ومرحلهً ضروری پخته شدن جان سالم بدر نمی برند ، بسیاری از گلهای نازک خیال وبته های زینتی می خشکند وبمراد نمی رسند.                                                                                                    

    اگر میخواهیم که حداقل اکثریت این گلها، بته ها وحاصلات پرورش یافته محصول زحمات وعرق ریزی های طولانی همهً ترقی خواهان ووطنپرستا ن افغانستان را از خشکیدن بیجا نجات دهیم وبرای پخته شدن وبه ثمر رسیدن شان تدابیر فعال وعملی اتخاذ نماییم وبا رسا نید ن آب کافی ودر مواقع ضروری ومفید آنها را از شر سوختن نجات دهیم ، باییست دست همکاری ودوستی صادقانه بسوی همه آنانیکه در این امر خیر منافع خودرا می بینند، علاقمند مشارکت کاری اند واحساس مسوولیت اخلاقی در زمینه مینمایند، دراز نماییم ومانند بهار حامی ونگهبان همه گلها ، سبزه ها ودانه های مفیدی گردیم که در زنده گی مردم وترقی وطن ما می توانند نقش اثر مند وکمک رسان داشته باشند.                                                                                                                             

       از آنجا ییکه با یک گل بهار نمی شود ، ما باید محبت ودوستی ، رفا قت ،اتحاد وهمبستگی خودرا با تمام گل هاورنگهای بهاری وهمه فصله که زینت بخش هر قسمتی از وطنِ ِ با خاک یکسان شدهً ما میگردند ولودرهر گلدانی وگل خانه ای نگهداری شوندمتبارز سازیم ودرتربیه ورشد سالم ملیونها گل بی گلدان وطن، که همان فرزندان شهیدان، بیوه زنان، معلولان وغریبان وطن که نسبت نداشتن کار،نان وسرپناه ودوا ، هردم شهید گفته می شوند  با همکاری جدی تمام اهل شرف ووجدانهای بیدار وطن ولو دشمن ومخالف ما نیز باشند کمر همت ببندیم ویکی از مسوولیتهای بسیار عظیم، اخلاقی وملی خودرا ایفاکنیم.                               

             اکنون همه نیروهای سیاسی وطن ما دریافته اند که تداوم دشمنی وانتقام جویی، تخریب وسبوتاژ جایی را نمیگیرد، خدمتگذاری ، وطن پرستی، مردم دوستی ما را کسی نمیتواند تا ابد انکار کند ، پس باید صفوف طبیعی وقانونمندهمه ترقیخواهان وطنپرست ووطن دوست، غریب نواز و طرفدار زحمتکشان ،دلباخته گان دهقانان وکارگران ، عاشقان سربلندی وترقی وطن ورفاه مردم آن، مدافعین واقعی دموکراسی وحکومت نظم وقانون وعدالت چه در وجود احزاب وگروه های سیاسی سیکولارفعالیت دارند ویا در وجود گروه های مذهبی خیر، بی تعصب ویا در هیچ گروه وتنظیمی شامل نیستند ،برای آن از فشرده گی واتحاد ضروری برخوردار گردد که هیچ حزب ونیروی سیاسی نه در دیروز ونه درامروز وفردا به تنهایی نتواسته وهر گز نمی تواندتحقق دهندهً صلح ، آرامش ووامنیت سیاسی، نظامی واقتصادی وطن گردد.                               

   برای رسیدن باین هدف بزرگ انسانی بار دیگر پیشنهاد میکنیم که  سنگ بنای این اتحاد را اولتر ازهمه در بین رفقا وحامیان دولت قبل از مجاهدین برای آن بگذاریم که اختلافات ما با یکد یگرذوقی وسلیقه ایست واز عمق وپهنا خوشبختانه برخوردار نیستند ومی توانیم با دلسوزی، گذشت ،احساس مسوولیت، حرمت گذاشتن به نقاط نظر، شخصیت، توان ، استعداد، حقوق، فداکاری وجانبازی ، تقوا ونجا بت اخلاقی هریک از مسوولین وکادرهای احزاب وگروه های رفیق که فقط با ما روابط تشکیلاتی ندارند ولی در هیچ موردی از سایرین کمی وکاستی نداشته واز داعیه ای حمایت میکنند که نه تنها ما بلکه تعداد زیادی از احزاب وگروه های حریف ، رقیب ومخالف دیروز ما نیز در دفاع از آن که چیزی جز تحقق دموکراسی واقعی ،ختم قلدری زورگویی ،بنیاد گرایی وافراطیت مذهبی وسیاسی وتامین عدالت برای همه مردم ما می باشد خودرا موظف به تامین وتحقق آن میدانند .                                  

   لذا چقدر عالی ومفید خواهد بود که بجای تخریب واهانت همد یگر، بجای زدن اتهام وفحش وناسزاگویی در مورد یکدیگر درحالیکه سالها سرنوشت مشترک داشتیم وبدون شک در آینده نیز راه ومستقبل ما از لحاظ سیاسی وتشکیلاتی مشترک خواهد بود در تداوم مبارزه علیه ارتجاع سیاه ومداخلات مسلحانهً خارجی ایکه  خون های مشترک ما  درین راه جاری شده وقبرستان های مشترک وگورهای پهلو به پهلوی خلقی ها، پرچمی ها، سازایی ها سفزایی ها،اعضای گروه کار ،سازمان کجا وسپکجا با وجود تخریبات وسیع هنوز شاهد نبرد های وقربانیهای مشترک ودسته جمعی همه گروه ها وفرکسیون های دموکراتیک خلق افغانستان ومتحدین آن در راه وطن می باشد ، دست همدیگر را با گرمی بفشاریم وصادقانه همدیگر را در آغوش بگیریم وکینه وعداوت بی جا  وغیر مشروع را از خود دور کنیم وعقلانی تر فکر کنیم وعمل نماییم.                   

           آنهاییکه درمراسم تشییع جنازه های شهدای تکه تکه شده، سوخته ومثله شدهً ما پیوسته اشتراک وهمدردی میکردند خوب بیاد دارند که گورستا ن شهدای ما نیز شاهد وحد ت ملی ووطنپرستانهً همه ملیتها ، اقوام ، مذاهب وزبانها ومناطق بود زیراشهدای آن زمان را که د ختران و زنا ن ،مردان ، جوانا ن، اطفا ل حزبی هاوغیر حزبیها ،سر لچها ولنگی پوشها، علمای د ینی، ملا های مساجد ،شیوخ تکیه خانه ها ، بزرگان اقوام،هنرمندان و اهل طرب وموسیقی، معلمین ومحصلین،دوکانداران ،کارگران ،دهقانان واهل کسبه سربازان وافسران، دکتوران وانجینران، مسافران ودریوران قطار های مسافر بری وترانسپورتی (مواد غذایی،مواد سوخت وسایر نیازمندیهای زنده گی مردم)، مامورین دولتی واکثریت کسانی که در شهر ها ومراکز قدرت دولتی زنده گی میکردند، تشکیل میدادند کسانی نبودند جز بدخشی وهزاره، ازبیک وپشتون، تاجک وترکمن، پشه یی وبلوچ ،ایماق ونورستانی،هندو وسک ، عرب و قزاق ، قزلبا ش وموگت ،شیعه وسنی واسماعلیه که پهلو به پهلو دفن خاک شدند وهیچ کسی نمیگفت که آن شهید بکدام زبان صحبت میکرد وبه چه قوم ونسبی تعلق داشت وطرف دارکدام رهبر بود .                                      

    درآن قبرستان ها وتپه ها ی عدیدهً شهدا طرفداران  مرحومان نورمحمد  تره کی ، ببرک کارمل، داکتر نجیب الـه ، طاهر بدخشی، گروه کار وسایر متحدین ومشارکین در حاکمیت آن زمان با کل حرمت دفن می شدندو برای همهً آن جانبازان، شهید راه وطن وانقلاب خطاب می شد ولی اکنون ما که خودرا وارثین حقیقی و با لاستحقاق فضایل اخلاقی  وشکوه مقام والای انسانی آنها میدانیم با کل بی شرمی بجان هم افتیده ایم وهیچ نیست که بخود آییم وبا نزد یکی  واتحاد رفیقانهً خود، روح رفتگا ن پاک  سرشت وشهدای بی حسا ب وگمنام خودرا شاد وآرام سازیم.!!                                                            

   قا بل سوال است ماکه بین خود ما ،با این پس منظری که دربالا اندکی بآ ن وضاحت بخشیده شد مشکلات خودرا حل نمی توانیم وبرای گریزاز مبارزه وسنگ اندازی در راه وحدت، بجای پرچم اتحاد عَلم سیاه تفرقه را بلند کرده ایم، چطور خواهیم توانست که سایر نیروهای ترقی خواه وطن دوست را که حوادث وانکشافات قبلی بین ما وآنها شگافهای عمیقی ایجاد کرده است در تشکل های وسیعترباخود متحد سازیم ویا با آنها متحد شویم. میگویند:   کل اگر طبیب بودی،اول سر خودرا علاج نمودی.!!!                               

                      ازینرو با اخلاص وبطور صریح پیشنهاد میکنیم که: هرچه زودتر باب گفتگو های سازنده غرض رفع کشیده گی های بی مورد وبا مورد بین رفقای ما باز شود وبا صدق واخلاص، با پی گیری واهتمام جدی وعمیق تا رسیدن به نتایج مطلوب ادامه پیدا کند وبرای موثریت بیشتر وتحقق یافتن این خواست شریفانهً اکثریت قاطع رفقا ودوستان ، باید این کارها انجام بپذیرد.                                             

   1   :   پایان دادن به هر نوع تبلیغا ت منفی ، دروغگویی واتهام زنی علیه همد یگر.     

    2   :   توظیف کمیتهً واقعا ًکاری برای تقا رب ، مفاهمه وتباد ل افکار غرض پلان گذاری دقیق کار ها وامورات بعدی که لازمهً این پروسه است .                                           

     3   :   شناسایی وتجرید افراد مغرض وتفرقه افگنی که منا فع شخصی وسیاسی آنها فقط درآبهای گل آلود  تامین شده میتواند وبا هرنوع نزدیکی وتفاهم رفقا دشمنند، از پروسهً تفاهم ووحد ت .                                                                                                         4   :    نشر مقالات ونوشته های مفید برای رفع تشنج های موجود غرض مساعد شدن زمینه های طبیعی اتحاد ، تشریک مساعی ،اقدامات مشترک وبا لاخره وحد ت سازمانی وتشکیلات  5    :    در حد توان خاتمه دادن بکار های تخریبی کتا ب نویسان ، مقاله نویسا ن وقلمزنانی که به خود کشان دشمن پرور تبد یل گردیده اند. درصورت سر  پیچی آنها از این امر از تامین ارتباط با آنها خودداری شود واجازه نیابند که از نام گروه ودسته ای از رفقا ، دشمنان وقصابان انسانها ورفقای خودشان را فراموش نموده با چنگ ودندان وتیر وکمان در زخم زدن همرزمان دیرینهً مشترک مان مشغول بوده وآنرا ادامه دهند چون ضررهای ناشی ازهمین اعما ل نا سنجیده شده دیریست که آب را به آسیاب د شمنان داخلی وخارجی ما می ریزد ولی آبروی ما هم دیر است که ریخته شده و میریزد.

6   :   بمجرد بهترشدن وضع،ایجاد حد اقل تفاهم وبوجود آمدن زبان مشترک سیاسی کار برای تدارک کنگرهً وحدت  از طریق بکار بردن ومحترم دانستن همه رفقاو برخورد دموکراتیک در این زمینه روی دست گرفته شود . این هدف عالی را میتوان با حفظ نمودن تشکل های فعلی تا زمانی که ضرورت آن  لازمی است تعقیب کرد ولی نباید تشکیلات متعدد وگوناگون فعلی باعث آن گردند که باصطلاح مردم شریف وطن : مابا رفقای خود دیداربقیامت شویم.!   

       7  :  از آنجاییکه در هر گروه افراد

   8  :یک تعداد وسیع رفقا باین نتیجه رسیده اند که تا حال هیچ کار اساسی ، موثر وپلانیزه شدهً دقیق وپیگیر در راه تامین وحدت رفقا صورت نگرفته ورفقا در کلیه گروه ها و  جوانب با صحبت های تیلفونی ویا ملاقاتهای تصادفی وبقولی بوسه به پیغام اکتفا نموده وبعداً آنرا بحیث راپور کار واجراات خود بسایر مراجع تسلیم کرده اند . در حالیکه باید ملاقاتها نتایج ملموس خودرا میداشتند واگر بن بستی وجود داشت تدابیر لازم وضروری در مورد اتخاذ میگردید  ، راپورهای خیریت نه در دیروز دقیق بودند  ونه امروز قابل اعتماد وباورند.       

                     بناً لازم وضروری پنداشته میشود که بهمه  شیفته گان سعادت وخوشبختی مردم ما ،به همه علاقمندان  جدی مبارزه ووحدت صادقانهً حزبی درهر گروه و حزبی که فعلا ً تنظیم اند باید از آخرین انکشافات پروسهً نزدیکی ووحدت رفقا گزارش دقیق ومسوولانه ارایه شود واگراحیاناً مشکلی وجود داشته باشد باید کمک افراد موثر در زمینه جلب گردد.           

                         با درنظر داشت پیشنهادات رفیقانه ایکه در بالا تذکر یا فت ،بشما مراجعه میکنیم وخواهش مندیم فریاد مارا ، ندای مارا ،خواهش والتماس مارا ،عذر وزاری مارابشنوید، از توان وقدرت تان در تحقق خواست اکثریت قاطع حزبی های دیروزوامروز که همانا تا مین وحدت دوبارهً تمام رفقا و تداوم مبارزه ًعلمی ،داوطلبانه و توام با مراعات اکید قواعد دموکراسی درحیات حزبی می باشد، استفاده کنید ودین اخلاقی وملی تان را بجا آرید ، درغیر آن چیغ وفریاد همهً ما  بلند خواهد شد.                                                                                       

                      ما ، شما یان را مخا طب قرار داده میگوییم :                                                                                     

     رفقای عزیز، مقامات رهبری ومسوولین ارشد حزبی دیروز!                                                                                                                

                 اکثریت شما، رفقا ی بزرگ دیروز وقابل حرمت امروز ما هستید، تعد ادی از شما بالا ثر فداکاری ایثار وتلاشهای دایمی تان در داخل حزب وجامعه  به شخصیت های قابل حرمت، محترم وسرشناس تبدیل شده اید ویا با استحقاق،سابقهً مبارزه وزحمتکشی تان درمقامات تعین ویا انتخاب شده بودید.درست است زمان تغیرمیکند،شرایط جدید میشود،سطح مطا لبا ت رفقا ومردم وطن بالا میرود وقوهً جسمانی وحتا غیر جسمانی تمام انسان ها با بلند رفتن سن سطح حاصلدهی قبلی دوران جوانی را نمیداشته باشد. بیا یید تا هنوز فرصت آن را دارید که در این روزهای دشوار زنده گی، بعد یک عمر تلاش ومبارزه وبجا ماندن کارنامه های عظیم وطنپرستانه ، با همان مشتهای محکم ضد استبدادی وضد ارتجاعی تان، دیو تفرقه وشیطان رجیم بی اتفاقی رابا شد ت تمام بکوبید، یاران قدیمی  وباقیمانده از اولین نسل هم قطار تان را در هر جایی ودرهر گروهی که زنده گی وفعالیت میکنند پیدا کنید ،درآغوش بگیرید وبا هم از سرصدق واخلاص ورفاقت آشتی کنید ، دل رفقا وهمراهان افسرده ً تان را شاد سازید وچشم های دشمنان وحسودان بیرحم وآشتی نا پذیر را با این کار تاریخی کور سازید.!!                    

   تعداد زیادی از کادر های قدیمی باین عقیده هستند که چرا از قدرت وتوان رهبری رفقای قدیمی وحتا اساتید قبلی خود در راه ساختمان حزب واحد ورهبری شدن آن بوسیلهً  شما از طریق انتخابات کاملاً آزاد ودموکراتیک استفاده نکنند .برای کار وفعالیت حزب ما، این  اعضا وهواداران آن اند که تصمیم میگیرند نه مقامات حاکم داخلی وخارجی، از شما جداً تقاضا می کنیم که باید هرچه زودتردر این روزهای حسا س ودشوارزنده گی حزبی وشرایط خاص وطن،  نقش اثر مند تان را در راه یکی شدن، اتحاد و وحدت  همه رفقا وهم سنگران مبارزهً وطن پرستانه ًمان ایفا نمایید زیرا برای دشمن فرق نمیکند که ما پرچمی هستیم یا خلقی،سازایی هستیم یا وابسته بگروه کار ، زیر نام حزب وطن فعالیت داریم ویا حزب دموکراتیک خلق افغانستان در راه شادروان ها ،نورمحمد تره کی روان هستیم ویا پرچمدار راه ببرک کارمل ، پرچمی کارملیست هستیم ویا طرفدار داکتر نجیب الـه ، سازایی وابسته به خط طاهر بدخشی هستیم ویا با باحث، با کوشانی هستیم یا  با بغلانی ویا با حاتم وپدرام، در گروه کار متعلق به رفقا هاشم پیکار تعلق داریم یا طغیان به امان اله استوار نزدیک هستیم یابه انجینر احمد ومثالهای ازین قبیل که هم پرچمیها وهم خلقیها وسایرین به گروه های متعدد دیگر تقسیم وترکه گردیده  وهر کدام با قبالهً عرفی وشرعی دعوای مالکیت آن را می کنند،در حالیکه همه گروه های یادشده بشمول سازمان وابسته به رفیق خوشه چین وهمراهان شان جزی از پیکر واحد دموکراتیک خلق افغانستان بودند ودشمن بدون تفکیک همهً تان را ، همهً مارا کافر وبیدین دانسته وحتا به جنرال دوستم نیز گذشت نکردند وتا هنوز اورا بنام نامسلمان یاد نموده وآقای سیاف چندین بار باعدم دست دادن وابا ورزیدن از احوال پرسی با دوستم بخود بالیده وافتخار نیز کرده است .(!)    

                       بار دیگر، باکل اخلاص واحترام بشما سابقه داران ومسوولین ارشد حزبی دیروز مراجعه نموده ازشما صمیمانه مطالبه مینماییم که از امکانات، تجارب،فهم ودانش سیاسی وتشکیلاتی تان استفاده نموده برای در اهتزاز در آوردن درفش پر افتخار مبارزهً متحدانهً وطنپرستانه وترقی خواهانهً رزمنده گان همرزم قدیمی تان دست بابتکارات تازه، عملی و ملموس زده برای خود تان نام نیک وافتخارت جاویدان کمایی نموده ورفقای تان را شاد ، خندان، متحد و مطمین سازید.                                                                                                             

 

 سربازان وسپاهیان قهرمان وگمنام همرزم وهم سنگر!  خواهران وبرادران عزیزهمراه وهم عقیده!                                               

   شما که یک عمری با تمام جانبازی وفداکاری،با تحمل مصیبت های جنگ،با معاش نا چیز دولتی ساختید واز مال ومتاع وجیفهً دنیا نخواستید بهره ببرید وبه سخنان رهبروحزب تان گوش کردید( تاوقتی که یکنفر هموطن ما محتاج باقی بماند شما حزبی ها حق سعادت شخصی را ندارید) ودر طول تاریخ طویل مبارزه ومقاومت تان در برابر تجاوز خارجی که اکنون دولتمردان جدید افغانستان بآن اعتراف میکنند،خدمت به انسان زحمت کش را در محراق توجه خود قرار داده بودید وتا اکنون بمردم وطن ما ، بحقانیت مبارزه مشترک مان  علیه ارتجاع وخیانت داخلی وتجاوز سیاه منطقوی وجهانی اعتقاد وباورتا ن روز بروز قوت میگیرد تا بکی تماشاگر این وضع در داخل حزب هستید وهر کدام بهر سویی می روید وبا موضعگیری به نفع این گروه وآن حزب ،فلان رهبر وآن رهبر، فلان رفیق ارجمند وفلان رفیق عزیز ودانشمند، حزب تان را، عصاره عقل ودانش جمعی تان را ، خانهً دفاع شده بخون وگوشت ده ها هزار همرزم تان را، یادگار صدها هزار زحمت کش وسپاهی وافسر حزبی وغیر حزبی شهید ، معلول، بیوه ویتیم وطنپرست مان را تضعیف می سازید ولی گله وشکایت را نیز سر میدهید که کس وحدت نمیکند. آیا راه تامین وحدت ایجاد وفعال شدن گروه های متعدد تشکیلاتی هم فکر وهم عقیده است؟.                  

          ما باورمندیم که شکوه وشکایت های انترنتی ، تیلفونی، مراسلات فاکسی، دیدارها وملاقات های انفرادی وشخصی هیچ مشکلی را حل نمیکند، ما از تخریب همدیگرواز بد گویی رهبران ومسوولین بابدیت پیوسته وموجود وزندهً خود فایده وکمایی بدست نمی آورویم بلکه وضع ما بدتر میشود. باید خودما ، هرکدام ما ازنیرو وامکان خود استفاده کنیم ومانع تعمیق اختلا فات درونی  شویم، ما باید اجازه  ندهیم که  کسانی ولو با ایشان  روابط خوب رفیقانه  داشتیم  ویا داریم  از ما به حیث وسایل ابزاری غرض اهداف شخصی وفرکسیونی خود استفاده نمایند.                                                                                        

             صریح باید با هم صحبت کنیم برای ما رفقا داکتراناهیتا راتب زاد، صالح محمد زیری، سلطان علی کشتمند، نور احمد نور ،سلیمان لایق،محمود بریالی، نجم الدین کاویانی فریداحمد  مزدک ، جنرال محمد رفیع، ،دستگیر پنجشیری، رشید آرین ،نظرمحمد،کریم میثاق، داکتر شاه ولی سید محمد گلاب زوی،کاروال  سید اکرام پیگیر  ،پکتین، وکیل، جنرال قادر مجید سربلند ، سرور منگل ، نورالحق علومی ، ظهور رزمجو وسایرینی که اگر از قید قلم باقیمانده باشند در اکثر جلسات ، در پهلوی رهبرانی که چشمهای شان را بروی زنده گی وجهان بستند ظاهر می شدند، خطابه میدادند وعده ای حتا فریاد میکشیدند وهورا میگفتند ودر اکثر تغیرات وتبدلات سیاسی نقش های کلیدی را بدوش داشتند، در پای مصوبا ت مشترکاً امضا میکردند وروابط شان در ظاهر امر خیلی خوب بود، باساس عمل وموقف وطنپرستانه وحزبی شان محترمند ، چون احترام نمیتواند باساس موقف قبلی  باشد.                               

       آیا این رفقا که اکثرا ًاعضای کنگرهً موسس بودند و درجاهای ضروری وغیر ضروری تعدادی بر فعال بودن خود شان در امر مبارزه وسازماندهی قبل از کنکره تاکید دارند چرا باهمان اتحادی که حزب را اساس گذاشتند، نی ، بلکه قوی تر از آن درتقسیم وترکهً حزب به گروه ها ودستجات خورد وبزرگ عمل کردند وهیچ کدام کمرهمت نمی بندند تا براهریمن انتقام جویی های زبانی، قومی فرکسیونی، سمتی، شخصی بجای داس وچکش اقلا ًبا سنگ وکلخ حمله کنند ونه تنها کارنامه عظیم وتاریخی دیگریرا بنام شان ثبت تاریخ مبارزات عادلانه مردم ما بسازند بلکه به نگرانی اصطراب، دلهره ،تشویش ومایوسیت صدها هزارهمرزم شان وملیونها نفراززحمتکشان وطن  که تا همین اکنون به برحق بودن مبارزه ًمامعتقد اند، خاتمه دهند.     

     رفقای رهبری دیروز خوب میدانند که صفوف با کل اخلاص واحترام تمام تصامیم رهبری را قبول کرده وانجام داده است ، هر فردی را مستحق ویا غیر مستحق اگر در بلندترین مراجع حزبی ودولتی نصب کردند کسی مخالفت نکرد ولی عجب شرایطی آمده است آنهاییکه از نفر های اول دولت بیشتر از نیم متر فاصله نداشتند امروزقریب است دعوای بیطرفی کنند در حا  لیکه شرایط کاملا ًبه نفع نیروهای مترقی در داخل و خارج تغیر کرده است ، اگر شرایط طا لبان حاکم می بود وما در وطن می بودیم چه می شد؟ وقتی موقف وتوضیحا ت یک تعداد محدود بزرگان دیروز را میشنویم تعجب میکنیم واز خود می پرسیم آیا این همان رفیقای اند که در وقت قدرت، انقلابی ترین بیا نیه ها را دردفاع از حزب ورهبران آن و در حمایت ازاتحاد شوروی میدادند؟درحالیکه امروزعملاً وعلنا ًبنیادگرا ترین حلقات مذهبی خارجی ستیز و گویا کفر ستیز در رکاب امریکا قریه بقریه میروند وبدوستی وحتا روابط برادرانه با امریکا نه تنها اعتراف، بلکه افتخار نیز میکنندولی چند تا ی ما که نسبت بهمه با شوروی ها نزدیک بودند ،علیه آن وعلیه حزبیکه در مقامات عالیهً آن قرار داشتند تهمت می بندند وآنرا تخریب میکنند. در وطن ما این عمل را نامردی ونا جوانی میگویند.                                                                              

   رفقای عزیز ! در چنین اوضاع وشرایط بما لازم است که هرکدام ما در حد توان حرمت کردن واحترام نمودن برفقای رهبری دیروز رابه اساس فرهنگ مترقی، اخلاق حزبی، سابقهً رفاقت، فرهنگ افغانی قول وقرار ، جوانمردی وکاکه گی وبالاخره ضرورتی که بایشان داریم بجا آورده و میزان این قدردانی واخلاص را درقدم اول با نحوهً فعالیتهای وطنپرستانه،ملی وترقیخواهانهً ایشان در همنوایی با لشکر عظیم وپراگندهً حزبی برای رسیدن به توافق واتحاد رفقا مرتبط سازیم نمی شود بآنها ییکه دیروز خودرا، نی ، بلکه تاریخ طولانی زنده گی سیاسی مبارزه ودست آوردهای 41 سالهً ما را که به هیچ وجه از اشتباهات خورد وبزرگ وحتا متعدد خالی نبود ،بباد نا سزا میگیرند احترام رفیقانه قایل شد .                                                    

     درنهایت نظر  ما اینست که ، تمام گروه های باقی مانده از پیکر حزب ،طرف حرمت مااند، ما بتمام رفقای خلقی وپرچمی، سازایی وگروه کار، بهمه متحدین ما در مبارزه بخاطر سعادت وخوشبختی مردم که متاًسفانه نتوانسیتیم نسبت تجاوز خارجی ومقاومت ارتجاع خون ریز داخلی آن را تحقق ببخشیم، به تمام طرف داران شا دروان  نورمحمد تره کی، شادروان ببرک کارمل ، شهید داکتر نجیب اله ، شهید طاهر بدخشی  ، شهید داکتر زرغون که قلوب شان هنوز برای مردم و وطن مشترک ما وبخاطر ترقی وخوشبختی انسان های زحمت کش می تپد ومنافع وطن را بر منافع همسایگان واجا نب متجاوز ترجیح می دهند اهمیت وارزش قایل بوده به فامیل های  شادروان نور محمد تره کی (خانم ایشان قبلا ً وفات نموده است ) ، به بیوه هاواعضای فامیل های زنده یاد ببرک کارمل  وشهید دکتر نجیب اله (محبوبه کارمل)و (فتانه نجیب) به بیوه های رفقای شهید بدخشی، غلام  فاروق یعقوبی ،  شهید عبد الحق علومی وبرادر شهید شان،شهید عبدالکریم  شادان،شهید جنرال باقی،شهید صمد پویا،  شهید سید اکبر،شهید غلام غوث کارگر،شهید جنرال شیرزی شهید ظاهردهقان،شهید  رحیم فرزام، شهید ابراهیم چریک، شهید جنرال محراب، شهید فاروق ،شهید شاه قدم نیک پی شهید سخی طاهر،شهید رحیم رفعت، شهید علی بابا،شهید هاشم پکتیانی، شهید جنرال نوراله از دوشی وده ها هزار شهید قبل از سقوط حاکمیت وبعد آن بفامیل های رفقای مرحوم  : امتیاز حسن،جنرال گل آقا، فدا محمد دهنشین ،داکتر ابوی، مجید زاده، یوسف دارو ، جنرال عزیزی ، جیلانی باختری اسلم وطن جار،جنرال خلیل ، قدوس غوربندی،فضل الحق خا لقیار،حشمت کیهانی ، جنرال نظرمحمد وهزاران شهید ومتوفای دیگر ما درضمن ادای احترام، تسلیت مجدد و ابراز غم شریکی، طلب سلامتی وصحتمندی مینماییم واز آنها میخواهیم که درفش مبارزهً شوهران، پدران وبزرگان فامیلهای شان رابد وش گیرند ودر تامین وحدت دوبارهً حزب که یکی از آرزوهای قلبی  ودیرینهً همه مابوده واست، نقش بزرگ شان را ایفا نما یند.                                                 

   ما اعتقاد داریم که حرمت چادرهای شما خواهران داغدیده ومقاوم، بحسا ب ننگ افغانی در همنوایی با سایر پیش قراولان نامدار نهضت زنان  در راس مادر معنوی همهً ما دکتور اناهیتا راتب زاد ،در وحدت رفقا،دروحدت نیروهای وطنپرست ووحدت ملی دربین حلقات روشنفکری ایکه ما از ایشان صحبت میکنیم نقش بزرگی را ایفا خواهد کرد.                                

   د رخاتمه ً این یاداشت های پیشنهادی وعذر رفیقانه، از رفقای نهضت میهنی، رهبری واعضای حزب متحد ملی، رهبری واعضای نهضت فراگیر دموکراسی وترقی افغانستا ن ، از تعداد وسیع وبیشمار رفقاییکه هنوز خودرا به حزب دموکراتیک خلق افغانستا ن وفادار میدانند وتا هنوز در هیچ گروهی شامل نیستند، از رفقاییکه حزب وطن رادر تحت نام مصالحهً ملی در یکی دو تشکیل فعال سا خته اند ، از رفقای نهضت آینده یا حزب مردم افغانستان ، حزب دموکرات افغانستان، جنبش ملی افغانستان،  حزبهای رفقا خدایداد بشرمل، آصف بکتاش، احمد شاهین، مجموع احزاب وگروه ها ییکه بوسیلهً رفقای خلقی از جمله رفیق رشید آرین ظاهر افق سایر حلقا ت شان که  در داخل وخارج فعال اند، هم چنان از رفقای حزب کنگرهً ملی،بخشهای فعال وتا هنوز دور مانده از پروسهً مذاکرات ازجمله گروه کار درداخل وسازمان سابقهً سازا برهبری آقای کوشانی واسحا ق کاوه، حزب پیوند ملی وسایرین خواهش میکنیم که به ندای ما پاسخ مثبت دهند وبا ب مذاکره ومفاهمهً رفیقانه را برای اتحاد وهمبستگی  برای بهتر وبیشتر موثر واقع شدن در راه باز سازی ونوسازی وطن وتحقق آرمانهای عدالت ودموکراسی ، ترقی وطن وخوشبختی مردمان شریف ما ،بین هم بگشا یند وآن را به ثمر برسا نند.                                                                               

  ما در ضمن بدوستان چپی ترقیخواه خود در سایر حلقا ت وسازمانها که بنا بدلایل مختلفه از جمله اقدامات خشونت بار مشترک در سالهای جنگ داخلی از هم بسیار فاصله گرفته ایم  تقاضا داریم که از تجارب گذشتهً خونین این پند را باید گرفته باشیم که هیچ کدام ما به تنهایی در برابردیو جهالت ، عقب مانده گی وتروریزم تا دندان مسلحی که هنوز پشتیبانان قوتمند منطقوی وجهانی دارند کاری را انجام داده نمیتوانیم. لذا باید جبههً ضد بنیادگرایی وضدارتجاعی را با اشتر اک هزاران تن از نو اندیشان وتجدد گرایان جهادی دیروز که اگر صادقانه روابط شان را با اساس گذاران ومغز های مدبر موجود تحجر وعقب گرایی وافراطیت قطع نمایند بوجود آوریم تا بتوانیم مشترکاً کار مفید وموثری را برای وطن مشترک ومردم غریب ومظلوم خود انجام دهیم.                                                                                                                       

              همهً ما با گوشت وپوست خود احساس کرده ایم که با شعار،از خود راضی بود ن ونسخهً سیاسی وایدولوژیک خودرا یگانه راه نجات مردم دانستن ،تنها روی اشتباها ت رقیبان ومخالفین صحبت کردن وخودرا از گناه وجفا مبرا دانستن د یگر مفید یت خودرا از دست داده است . لذا باید هرکس خودرا نیز انتقاد کند وتصمیم بگیرد که راه با شتباه رفتهً قبلی را تکرا رنکند. ازینرو همه چپی ها ووطن پرستان سیکولار ومذهبی ، درداخل وخارج راه دیگری ندارند جز آنکه باهم متحد گردند، تبلیغات منفی وبحران آفرین را علیه همدیگر متوقف سازند وبرای سرد سازی جومتشنج سیاسی فعلی گامهای مشترک واستوار برداشته شود.     

     برای نیروهای چپی دیروز که دیگر نه سوسیالیزم انکشاف یافتهً اتحاد شوروی دیروز وجود دارد ونه سوسیالیزم انقلابی چین واقعاًجای تاسف است که در شرایطی که راست افراطی، اساتید ومعلمین بن لادنها وملا عمرها را با تمام حرمت حفظ وحمایه میکنند وبرای تکمیل مثلث بنیاد گرایی، مواد مخدر ونوکری به اجانب ، نیروه
February 12th, 2006



  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
گزیده مقالات